رویاهایم را میفروشم
امیرصادق نژاد 1393/08/20
دسته بندی : رمان و کتاب
1
یک روز صبح، ساعت نه، که روی تراس هتل ریویرای هاوانا، زیر آفتاب درخشان داشتیم صبحانه میخوردیم، موجی عظیم چندین اتومبیل را، که آن پایین در امتداد دیوار ساحلی، در حرکت بودند یا توی پیاده رو توقف کرده بودند، بلند کرد و یکی از آنها را با خود تا کنار هتل آورد. موج حالت انفجار دینامیت را داشت و همة آدمهای آن بیست طبقه ساختمان را وحشتزده کرد و در شیشهای بزرگ ورودی را بهصورت گرد درآورد. انبوه جهانگردان سرسرای هتل با مبلها به هوا پرتاب شدند و عدهای از طوفان تگرگ شیشه زخم برداشتند. موج به یقین بسیار بزرگ بود، چون از روی خیابان دوطرفه میان دیوار ساحلی و هتل گذشت و، با آن قدرت، شیشه را از هم پاشید.
-
|
تعداد بازدید : 1457 خرید و دانلود | 1,500 تومان گزارش تخلف به پلیس سایت |